در حالی که خبرهای تنشهای مرزی ایران و عراق کمکم جدیتر میشد، در آخرین روز شهریورماه، ارتش عراق رسماً با استعداد 48 یگان سازماندهی شده در قالب تیپها و لشکرهای زرهی، مکانیزه و پیاده، با پشتیبانی 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانک و نفربر، 400 قبضه توپ ضدهوایی، 366 فروند هواپیما و 400 فروند هلیکوپتر به خاک ایران حمله میکند.1
اگرچه دولت عراق در ابتدا لغو قرارداد 1975 الجزایر را بهانهی این تجاوز اعلام کرده بود، اما طه یاسین رمضان، معاون نخستوزیر عراق یک سال بعد و در گفتوگو با مجلهی «الثورة» گفت: «این جنگ به خاطر عهدنامهی 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب نیست. این جنگ بهخاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.»2
خرمشهر نیز از همان روزهای نخست جنگ مورد هدف حملات هوایی و توپخانهای دشمن قرار گرفت. سوم مهرماه 1359، ارتش عراق از سه محور شمالی (جادهی خرمشهر-اهواز)، شمال غربی (حدفاصل جادهی اهواز-شلمچه) و غربی (جادهی شلمچه) تهاجم زمینی خود به شلمچه را آغاز نمود. «درقدمِ اوّل، نیروهاى عراقى پیشرفتهایى کردند و تا سیزده، چهارده کیلومترى اهواز هم رسیدند؛ اما وقتى خواستند به خرمشهر -که مرزِ نزدیکتر بود- حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهاى مردمى، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابى وارد میدان شدند.»3
روزهای غربت
اما ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت که آن زمان فرماندهی کل قوا نیز بود، برای جلوگیری از سقوط خرمشهر تلاش چندانی نمیکرد. او که در آن زمان اعتقادی به دفاع نداشت، از تمرکز نیروهای نظامی در این منطقه جلوگیری میکرد و ارسال تسلیحات به نیروهای مردمی را هم به صلاح نمیدانست. کمبود سلاح و مهمات، مسألهای است که تقریباً در تمامی گزارشهای حوادث روزهای مقاومت خرمشهر دیده میشود. بهروز مرادی، یکی از رزمندگان آنروزهای خرمشهر روایت میکند: «اکثر بچههای خرمشهر اسلحه نداشتند و فقط زخمیها را حمل میکردند. بعضیها با فرغون و بعضی دیگر با ماشینهایی که تایرهایش تیر و ترکش خورده بودند. وضع عجیبی داشتیم؛ وضعی که هر لحظه وخیمتر میشد.»4
روز دهم مهر، دشمن بعثی برای نخستینبار به بندر و گمرک یورش میآورد. فردای آن روز در حمله به مدرسهی دریابد رسایی، نیروهای مدافع خرمشهر را به خاک و خون میکشد و روز دوازدهم، خرمشهر از اروند تا کارون به محاصره در میآید.
روایت سیده زهرا حسینی، از زنان مبارز خرمشهری در کتاب «دا» گویای دلیل این اوضاع است: «بالاخره چند نفر توانسته بودند خودشان را به بنیصدر برسانند. او در جواب خواستههایشان عوض اینکه به آنها دلداری بدهد و امیدوارشان کند، گفته بود: مگه فانتوم نقل و نباته که من از جیبم در بیارم؟ گفته بودند: تو فرماندهی کل قوایی، برای تو چنین دستوری کاری نداره. جواب داده بود: شما از اسرار نظامی سر در نمیآرید.»5
سیوپنج روز
روند حملات دشمن با تجهیزات انبوه و مقاومت مردمی با اندک سلاحهای موجود ادامه مییابد. از پشتیبانی همچنان خبری نیست. از روز بیستودوم جنگ، نیروهای اشغالگر کمکم بر بخشهایی از شهر مسلط میشوند. به تدریج پلیس راه، ایستگاه راهآهن، کوی طالقانی، استادیوم ورزشی، فلکهی آتشنشانی، خیابان آرش، بازار، فلکهی فرمانداری و پل خرمشهر وارد درگیری شهری شده و تا سوم آبان به دست دشمن میافتد.
اما در همهی این روزها مقاومت مردمی ماند و مجاهدت کرد: «روز سوم آبان، در خانههای بین مدرسهی دریابد رسایی و دبیرستان دورقی نبرد سختی درگرفت. دشمن از ما و ما از دشمن میکُشتیم و گلولهها بیوقفه رد و بدل میشدند. تا حوالی ظهر به سختی جنگیدیم، اما معلوم بود که شهر آخرین روزهای مقاومتش را میگذراند. بهتدریج بچههای غریبه و غیر بومی میرفتند و ما تنها میشدیم. هیچ امکاناتی هم نداشتیم. حتی بیسیمی را که پس از مدتها به ما داده بودند، خراب بود و کار نمیکرد.»6
«خرمشهر در واقع هیچ نیروى مسلّحى نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه دههزار، پنجهزار هم نداشت. محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهاى مهاجم عراقى -یک لشکر مجهّز زرهى عراقى با یک تیپ نیروى مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روى خرمشهر مىبارید- سىوپنج روز مقاومت کردند.»7
با وجود این مقاومتها، خرمشهر در روز چهارم آبانماه بهطور کامل سقوط میکند و نیروهای مبارز از این شهر عقب میکِشند. در 576 روز پس از این سقوط، عملیاتهایی برای آزادسازی خرمشهر صورت میگیرد که به دلایلی ناکام میماند. دو عملیات نصر و توکل در دیماه 1359 از این جملهاند.
حضرت آیتالله خامنهای از مشاهدات عینی خود در روزهای قبل از آزادسازی خرمشهر اینچنین میگویند: «بنده در همان دوران غربت -وقتى خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود- نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهاى بیگانه که به او کمک مىکردند -همین آمریکا و غربىها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر- در خرمشهر مستقر شده بود. تانکهاى او، وسایل پیشرفتهى او، هواپیماهاى مدرن او، نیروهاى تا دندان مسلح او؛ بچههاى ما آر.پى.جى هم نداشتند؛ با تفنگ مىجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت.»8
مشی سیاسی بنیصدر باعث شد تا نه تنها اوضاع جنگ به نحو مطلوبی پیش نرود، بلکه بحرانهای سیاسی داخلی همچون غائلهی 14 اسفند 1359 شعلهور شود. امام خمینی رحمهالله در 20 خرداد 1360 بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل، مجلس در 30 خرداد، عدم کفایت او را تصویب و امام رحمهالله در اول تیرماه او را از ریاستجمهوری عزل نمود.

سال اول جنگ در وضعیتی به پایان رسید که هیچگونه پیروزی نظامی در جهت آزادسازی سرزمینهای اشغالی به دست نیامد و کشور در گرداب عمیقی از بحران سیاسی و امنیتی فرورفته بود. بسیاری از ناظران و تحلیلگران، دورنمای سیاسی ایران را پس از عزل بنیصدر و آغاز ترور و انفجار، براندازی نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند. هفتهنامهی «نیوزورلدریپورت» در آمریکا نوشت: «دولتمردان متعصب ایران ضعیفتر از آن هستند که اشغالگران عراقی را از خاک خود بیرون برانند و بسیاری از کارشناسان خاورمیانه معتقدند که با پایان دادن به جنگ ایران و عراق، رژیم جنگزدهی آیتالله خمینی باید سقوط کند.»9
خرمشهر چرا سقوط کرد؟
بررسی شرایط سقوط خرمشهر نشان میدهد که «عدم آمادگی مسئولان کشور برای مواجهه با شرایط جنگی» با وجود اینکه از مدتها پیش تعرضات مرزی توسط عراق به وجود آمده بودو نیز کوتاهی در این زمینه از جملهی عوامل سقوط خرمشهر بوده است. حضرت آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعهی 29 خرداد 1360 خطاب به رئیسجمهور وقت میگویند: «چرا نیروهای نظامی ما هنگام جنگ نتوانست مقاومت بکند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهی کل قوا برگزیدند. در اول مهرماه 1359 یعنی هفتماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما جنگ شروع شد. در این هفتماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیان را آموزش ندادید؟»10
عامل دیگری که نقش آن در سقوط خرمشهر مهم مینماید، «استراتژی جنگی اشتباه» بود. بنیصدر بهعنوان فرماندهی کل قوا وقت، معتقد به استراتژی جنگی اشکانیان -دادن زمین و گرفتن زمان، کشاندن دشمن به داخل و محاصره و سپس نابود کردن او- بود. انتخاب این استراتژی در از دست دادن خرمشهر و خسارات و تلفات ناشی از آن بسیار تأثیرگذار بود.
عامل دیگر، «نگاه نادرست بنیصدر به نیروهای مردمی و انقلابی» نسبت به بکارگیری آنها بود. آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعهی 14 خرداد 1361 دلیل خونینشهر شدن خرمشهر را اینگونه توضیح میدهند: «مسئولان خیانتکار، آنهایى که سررشتهى امور در جنگ صددرصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند براى نیروهاى جنگندهى مردمى اعتبارى قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، این نیروى جان برکف، سال گذشته از طرف آن فرارى نگونبخت و همکاران و همفکرانش جدى گرفته نمىشد. این بود که خود را از یک نیروى عظیم محروم کرده بودند.»
عزل بنیصدر و اثربخشی استراتژی جدید
با عزل بنیصدر و کنار گذاشته شدن او از صحنهی سیاسی و نظامی کشور، گویی مانعی بزرگ برای پیشرفت کار جنگ و کشور از سر راه ملت ایران برداشته شد. استراتژی جنگ تغییر کرد و برکات استراتژی جدید بهزودی خود را نشان داد. عملیات ثامنالائمه» و شکستهشدن حصر آبادان در 5 مهر 1360 نخستین ثمرات استراتژی جدید بود. حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان نمایندهی امام رحمهالله در شورای عالی دفاع بودند، دلیل موفقیت استراتژی جدید را اینچنین میگویند: «تا قبل از عملیات ثامنالائمه نیروهای مردمی به کار گرفته نمیشد. یعنی از بسیج و سپاه در عملیات به صورت کامل خبری نبود و سپاه امکانات نداشت و گذشته از این، مسئولان نظامی حاضر نبودند حتی سپاه را در حیطهی کار نظامی راه بدهند.»11

پس از انجام عملیات فتحالمبین در 2 فروردین 1361، در حالی که قوای ارتش عراق در منطقهی عمومی خرمشهر تقویت میشد، به تمام یگانهای تحت امر قرارگاه مرکزی کربلا دستور داده شد به شناسایی و طراحی عملیات بپردازند. بر این اساس عملیات «بیتالمقدس» با هدف آزادسازی 5400 کیلومتر از خاک کشورمان و از جمله شهر خرمشهر طراحی گردید.
حفظ خرمشهر برای ارتش عراق اهمیت حیاتی داشت. فرماندهان عراقی به خوبی میدانستند که از دست دادن خرمشهر به معنای تغییر معادلات جنگ خواهد بود. بنابراین تمام تلاش خود را برای حفظ این نقطه به عمل آوردند و نیروها و امکانات خود را بهطرز قابل توجهی افزایش دادند.
عملیات بیتالمقدس در تاریخ دهم اردیبهشت آغاز و تا سوم خرداد ادامه یافت. در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت، رزمندگان ایرانی از جناح غرب وارد شهر شدند. در ساعت 12 قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که 24 ساعت در محاصرهی کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشتهشدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. حضرت آیتالله خامنهای آن ساعات را اینگونه توصیف میکنند: «روز سوم خرداد، همان ساعت اولى که رزمندگان ما خرمشهر را گرفته بودند، مرحوم شهید صیاد شیرازى به من تلفن کرد -بنده آن وقت رئیس جمهور بودم- و گزارش اوضاع جبهه را مىداد. مىگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقى صف بستهاند، براى اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند!»12
در ساعت 2 بعدازظهر، خرمشهر بهطور کامل آزاد شد و پرچم پُرافتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شدهی خرمشهر به اهتزاز درآمد. خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت در همهجا طنین افکند و مردم ایران اسلامی را غرق در شادی کرد. مردم به خیابانها ریختند، به جشن و شادی پرداختند و در پایان آن روز نماز شکر را در مساجد بهجای آورده و با فرارسیدن شب به یمن این پیروزی، بر پشتبامها ندای «اللهاکبر» سردادند.
این پیروزی نگاه جهانیان را به انقلاب اسلامی ایران تغییر داد. کسانی که تا آن روز بهدنبال فروپاشی انقلاب تازه متولدشدهی اسلامی در ایران بودند، پس از فتح خرمشهر تغییرات و تردیدهای بسیاری در باورشان ایجاد شد. نقل خاطرهای از حضرت آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، این نکته را نشان میدهد: «خرمشهر وقتى آزاد شد ... خیلى کار عظیمى بود؛ هم از لحاظ سیاسى مهم بود، هم از لحاظ نظامى بسیار پیچیده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعى و نگاه عمومى و دل مردم، چقدر مهم بود و تأثیر داشت. از همه جهت کار عظیمى بود. همه، از جاهاى مختلف آمدند.»13 «اوایل ریاست جمهورى بنده بود. یک هیأت جهانى به ایران آمد و رئیس آن -قریب به این مضمون- به من گفت: امروز در دنیا وضع شما با یک سال پیش از زمین تا آسمان تفاوت کرده است.»14
رمز پیروزی
چرایی دلایل پیروزی و موفقیت ملت ایران در بازپسگیری خرمشهر، را رهبر معظم انقلاب اینگونه بیان میکنند: «عملیات بیتالمقدّس و عملیات عظیمى که در آن روزها اتّفاق افتاد، کار پیچیده عظیمى بود که از دو عامل ترکیب شده بود: عامل اوّل، دانش نظامى و قوّت فرماندهى و هوشیارى و استعداد جوانان مؤمن ما بود ... عامل دوم که از عامل اوّل مهمتر است، نیروى ایمان و شجاعت ناشى از قوّت ایمان رزمندگان و مردم و جوانان بود؛ یعنى عشق ایمانى -نه عشق حیوانى، نه عشق مادّى، نه عشق به چیزهاى خُرد و حقیر- عشق به ارزشها؛ عشق به آرمانهاى الهى و اسلامى. همان چیزى که کشته شدن در راه خدا را براى کسى که چنین عشقى را دارد، شیرین مىکند.»15
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعهی 14 خرداد 1361 دلیل دیگر فتح خرمشهر را استفادهی مسئولان از نیروهای مردمی و انقلابی و حضور آنان در صحنه دانستهاند: «امروز ما در مقابل قوىترین قدرتهاى عالم، یعنى در مقابل آمریکا، احساس قدرت مىکنیم. علت این احساس قدرت این است که شما هستید. یعنى یک نیروى لایزال و تمام نشدنى. اگر شما بىتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد کردن و عمران و سازندگى بىاعتنا بودید، قطعاً هیچکس نمىتوانست از مسئولان ادعا کند که در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهاى که امروز از طرف قدرتهاى بزرگ به ما مىشود، قابل تحمل است.»


به نظر میرسد که مهمترین دلیل که حتی در دلایل فوق نیز ساری و جاری است، ایمان به صدق وعدههای الهی است. «خداى متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعدهى نصرت، وعدهى هدایت، وعدهى تعلیم؛ «و اتقوا الله و یعلمکم الله»، وعدهى حفظ و صیانت، وعدهى کمک در امور دنیا؛ این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ شروطى دارد، شروطش هم خیلى شروط دشوارى نیست، از دست ماها برمىآید. دلیلش هم این است که جاهائى که به این شروط عمل کردیم، خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلى. شما جوانهائى که دوران جنگ تحمیلى را درک نکردید، بدانید؛ آن روزى که جنگ تحمیلى شروع شد، همهى صاحبنظران، همهى تحلیلگران، همهى نخبگان به طور قاطع مىگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکستخورده است؛ جز یک عدهى معدودى، آن کسانى که به نگاه اسلامى و ایمانى اعتقاد داشتند -نگاه امام به حوادث- آنها نه، آنها در دلشان امیدى بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضى کورسوى امیدى بود، بعضى نه، دلشان روشن بود.»16
ایمان به وعدههای الهی که از نظر رهبر انقلاب اسلامی اعتقاد به آن از اولویتهای تصمیمگیریهای امام خمینی رحمهالله بوده است، سالهای سال است که صدق تحققش را به ما نشان میدهد. از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرفته تا جنگ تحمیلی و پس از آن تا امروز که هنوز درگیر برنامهها و سنگاندازیهای نظام سلطه هستیم. باید مراقب باشیم تا اولاً این وعدهی نصرت الهی را فراموش نکنیم و مانند تمامی این سیوچند سال به آن اعتماد کنیم و در ثانی مراقب تلاش دشمن برای کوچکانگاری وعدههای الهی در فکر و ذهن خودمان باشیم. دشمن زمانی میتواند محاسبات ما را تغییر دهد که توانسته باشد در نحوهی محاسبات ما تغییر ایجاد کند.
هنوز در حال رفتنیم و «وعدهى دوم هنوز باقى است. وعدهى دوم این است: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون» یعنى این پرچم توحید و اسلام و ایمان، این پرچم ایستادگى در مقابل ظلم و جور از هرکس و هرجاى عالم، این پرچم استقلال ملتها در مقابل قدرتهاى زورگوى عالم، باید در سرتاسر جهان و به عنوان مرکز امید همهى مستضعفان عالم، به اهتزاز در بیایید.»17 «آیا این مجاهدت اثر دارد؟ آیا به نتیجه مىرسد؟ بله. دلیل؛ سوم خرداد. دلیل؛ فتح خرمشهر.»